*آمریکا باید بشدت مراقب راهبرد خود در سوریه باشد
این مقامات رسمی آمریکایی یادآور شدهاند که شکست در برداشتن هرگونه گامی در این زمینه، باعث طولانی شدن جنگ خونین داخلی سوریه و افزایش نقش گروههای بنیادگرای اسلامی چون “القاعده” شده، امکان استفاده خطرناک از سلاحهای شیمیایی سوریه را افزایش داده و نیز مانع از نفوذ آمریکا به سوریه بعد از سقوط “اسد” خواهد شد.
یک گام مهم در تدوین راهبرد موثر، محدود کردن آمریکا به اهداف “واقع بینانه” و “قابل دسترسی” است. تعیین این که کدام گروه در نبرد سوریه موفق میشود و یا در این هرج و مرج، سلاحهای خطرناک سوریه بدست چه کسی خواهد افتاد، فراتر از درک سیاستمداران آمریکایی است.
*مداخله مستقیم در سوریه بسیار خطرناک است
به نظر میرسد منطق سناتورها برای مداخله در سوریه، به معنای توانایی در نفوذ به این کشور است که فراتر از واقعیات موجود است. اگر مداخله آمریکا در سوریه برای پایان دادن سریع نبرد در این کشور، یا بدست آوردن سلاحهای شیمیایی سوریه، شکست بخورد، آنگاه آمریکا شاید از نیروی هوایی و حتی نیروی زمینی، برای رسیدن به اهدافش استفاده کند و این باعث تشدید درگیری خواهد شد. در آن موقع نیز بدلیل بخطر افتادن موقعیت این کشور، سیاستمداران مجبور خواهند شد تا برای رسیدن به اهداف بیش از حد بلند پروازانه خود، بر میزان منابع مالی و نظامی بیافزایند .
* تقویت مواضع دیپلماتیک آمریکا و نیز قابلیتهای درگیری نامنظم بسیار ضروری است
اما به هرحال، این بدان مفهوم نیست که آمریکا باید از درگیری اجتناب کند. در واقع، اهداف مهم و قابل دسترسی کم خطر و کم هزینه نیز، در سوریه وجود دارند .
بجای تلاش برای مداخله در جنگ داخلی سوریه که فراتر از توان واشنگتن است، سیاستگذاران آمریکایی بهتر است که بر تقویت موضع دیپلماتیک آمریکا و نیز ایجاد قابلیتهای درگیری نامنظم که در آینده در این منطقه حیاتی است اقدام کنند.
* نبرد در سوریه، تقریبا جبهه نبرد آینده بین ایران و متحدان سنی آمریکا در غرب خلیج فارس است
مداخله کوتاه و دقیق در سوریه و در عین حال هماهنگ با متحدان سنی آمریکا، یعنی بازیگردانان این نبرد، قابلیت نبردهای نامنظم را که در آینده آمریکا و متحدانش بدان نیاز دارند، افزایش میدهد.
نبرد در سوریه تقریبا جبهه نبرد آینده بین ایران و متحدان سنی آمریکا، در غرب خلیج فارس است. این رقابت از گذشته با نبرد نیابتی در لبنان، یمن و عراق شروع شده و ممکن است به میدان جنگ نیابتی دیگری مبدل شود. اگر ایران به سلاح هستهای مجهز شود، این رقابت شدت خواهد یافت. بنابراین، صرفنظر از نتایج بدست آمده در سوریه، متحدین آمریکا در خلیج فارس باید رقابت امنیتی جهت مقابله با ایران را افزایش دهند.
البته کشورهای عضو شورای همکاری خلیج فارس، در حال تقویت نیروهای مسلح متعارف هستند و بویژه دفاع موشکی خود را برای مقابله با تهدید موشکهای قاره پیمای ایران، افزایش میدهند.
واقعیت این است که جنگ واقعی در سالهای اخیر، توسط شبه نظامیانی که از سوی ایران و برخی کشورهای سنی تجهیز و آموزش دیده اند شروع شده است. برای مثال، نیروهای ویژه قطر که نقش مهمی را در سرنگونی حکومت ” قذافی” در لیبی ایفا کردند به همراه عربستان سعودی، از حامیان مهم شورشیان سوری هستند. از سوی دیگر، دستگیری ۴۸ ایرانی در هفته گذشته توسط ارتش آزاد سوریه، بیانگر نقش ایران در این کشور است.
*نبرد آینده خاورمیانه ” نامتقارن” است
این نوع نبرد نامنظم، احتمالا ادامه خواهد یافت و شایع ترین رقابت بین ایران و کشورهای سنی خواهد شد. حزب الله لبنان، شبه نظامیان مختلف شیعه مسلک در عراق و نیز حمایتهای تجهیزاتی و آموزشی ایران از شبه نظامیان هوادار اسد، نشان دهنده تجربه این کشور در این نوع نبرد است. کشورهای سنی نیز میل وافری به افزایش توانایی نبرد نامتقارن دارند تا در رقابت امنیتی فعلی، با ایران گام به گام به پیش روند.
*سوریه، جولانگاه محک زدن توان نظامی نامتقارن آمریکاست
نبرد داخلی سوریه، فرصتی را برای آمریکا و متحدین سنیاش در این زمینه ایجاد کرده است. حمایت از شورشیان سوریه، برای آمریکا همانند ماموریت نیروهای ویژه این کشور در انجام عملیات کلاسیک جنگهای نامتقارن است.
چنین عملیاتی معمولا مخفی بوده و در هماهنگی با متحدین صورت می گیرد، بنابراین آمریکا و افسران اطلاعاتی کشورهای عضو شورای همکاری خلیج فارس و یگانهای ویژه می توانند از قابلیت های نبرد نامتقارن ایجاد شده بواسطه نبرد در سوریه، به عنوان فرصتی برای تبادل تجربیات، به اشتراک گذاری منابع ، همراه با افزایش اعتماد به همدیگر و ایجاد شیوههای عملیاتی مشترک استفاده کنند.
کمک به کشورهای عربی حاشیه خلیج فارس با نیت مقابله با ایران است
چنین تجربیاتی، در نبردهای احتمالی آینده بشدت مفید خواهد بود و همچنین به همان اندازه، اطمینان کشورهای سنی، مبنی بر این که آمریکا متحد قابل اعتمادی در برابر ایران است را، جلب خواهد کرد.
طبیعتا اهداف همکاری مشترک یگانهای عملیات نامتقارن در سوریه، سرنگونی حکومت “اسد” و روی کارآمدن دولتی دوست با منافع آمریکا و کشور های سنی حاشیه خلیج فارس است. بنابراین سیاستگذاران آمریکایی باید متوجه باشند که درگیریهای نامتقارن، پروژههایی شکننده بوده که اطمینانی به پیروزی در آنها نیست.
درگیری سوریه نیز این واقعیت را ثابت میکند که نبرد نیابتی امروزی، به شکلی است که هر دو طرف مرتکب جنایتهای جنگی آشکاری میشوند. پس بجای تلاش در سرنگونی حکومت ” اسد” که ممکن است منجر به نتایج ناخوشایندی شود، آمریکا بهتر است اهداف خود را در ایجاد و ارتقا توانایی یگانهای متخصص در نبرد نامنظم، محدود کند.
*شورشیان سوری باید به سلاحهای مرگبار مجهز شوند
اما برای افزایش احتمال دستیابی به این هدف محدود، سیاستگذاران باید مشارکت آمریکا را، بیشتر از حد محدود شده فعلی کنند. آنها نباید تجهیز شورشیان سوری به سلاحهای مرگبار را از قلم بیندازند. مشاوران و مربیان نیروهای ویژه آمریکا، باید بتوانند از اردوگاههای شورشیان در ترکیه و سوریه بازدید کنند.
البته سیاستگذاران آمریکایی باید محدودیت استفاده از نیرویهوایی را در نظر داشته باشند. به عنوان مثال، پرواز هواپیماهای بدون سرنشین عملیات جاسوسی، با پشتیبانی هوایی غیرممکن است.
*یگانهای اطلاعاتی کشورهای عربی باید آماده باشند
از آنجایی که هدف عمده آمریکا، تجهیز توانایی نبردهای نامنظم کشورهای شورای همکاری خلیج فارس است، افسران اطلاعاتی و نیروهای ویژه این کشورها با حمایت نیروهای آمریکا، باید نقش اول را ایفا کنند. این رویکرد، در عین حال که خطرات فراروی آمریکا را محدود میکند، باعث افزایش آمادگی نیروهای ویژه متحدین آمریکا نیز میشود.
بدون شک، برخی از این رویکرد انتقاد کرده و از آن به عنوان فاجعه انسانی در سوریه یاد میکنند که آمریکا و متحدینش را، مجاب به بکارگیری شیوههای نامطلوب کرد.
این مسئله را از لحاظ تاریخی میتوان با جنگهای داخلی اسپانیا در اواخر دهه ۱۹۳۰ و نبرد داخلی بسیار ناخوشایند دیگری که قدرتهای اروپایی، دکترین نظامی خود را قبل از جنگ جهانی دوم بر اساس آن تنظیم کردند قیاس کرد. البته با توجه به این دیدگاه، مداخله تنها باعث درد و رنج بیشتر سوریه شده و آمریکا را مجبور میسازد تا متوسل به نبرد کثیفی شود.
*مداخله کوتاه مدت آمریکا در سوریه ضروری است
با این وجود، افزایش دامنه حضور آمریکا و مداخله در سوریه و حمایت از متحدین سنی، باعث کوتاه شدن درگیری و سرعت یافتن سقوط حکومت و نیز نجات جان بیگناهان و کاهش درد و رنج این کشور میشود. البته باید در نظر داشت که مداخله آمریکا در سوریه، بطور یقین چنین دستاوردی را تضمین نخواهد کرد و سیاستمداران آمریکایی، نباید وجهه آمریکا را به خطر بیاندازند.
همانطور که در اوایل دهه ۹۰ میلادی در بالکان شاهد بودیم، کنار گود ایستادن، درحالی که نبرد داخلی شعله ور میگردد مشکلات معنوی خاص خود را به همراه داشت. در مقابل، هنگامیکه خارجیها به کرواتها و بوسنیاییها مشاوره دادند ، نبرد به سرعت خاتمه یافت.
ولی در سوریه، هیچکس نمیتواند چنین دستاوردی را ضمانت کند. برای اثبات این مسئله میتوانیم به آنچه که هم اکنون در سوریه رخ می دهد رجوع کنیم. البته، باوجودی که خاتمه نبرد نباید در این مقوله مورد بحث قرار گیرد اما احتمال خاتمه یافتن آن در شرایط مساعد و با مداخله، محتملتر از عدم مداخله کردن است.
*بکارگیری قوای زمینی دیگر سودی ندارد
از اینها گذشته، نبرد نامنظم آن چیزی است که آمریکا و متحدینش باید در آینده خود را بدان تجهیز کنند. وقتیکه سناتور “مککین”، “گراهام” و “لیبرمن” که از جنگ طلبترین مقامات رسمی آمریکایی هستند، بکارگیری قوای زمینی متعارف را رد می کنند ، پس سیاستگذاران باید نتیجه گیری کنند که جعبه ابزار آنها، برای پرداختن به چالشهای امنیتی آتی خالی است.
* باید از کشورهای سنی متحد آمریکا حمایتهای گسترده تری شود
باوجود تجربیات کسب شده از نبرد افغانستان و عراق که هنوز هم تازه هستند، سیاستگذاران برای مقابله با پیامدهای آینده، بشدت تمایل به بکارگیری قوای زمینی متعارف دارند. البته در این میان، ابزارهایی چند باقی خواهند ماند که افسران عملیات ویژه و بخش اطلاعاتی مرتبط با نبرد نامنظم در کنار متحدین، از آن جمله خواهند بود.
حمایت از متحدان سنی سوریه، مهارت در نبردهای نامنظم و روابط عملیاتی را بیشتر خواهد کرد، همچنین آمریکا و متحدینش را برای حوادث آینده آماده نگه می دارد که البته حتی شاید به “جنگ” نیز خاتمه داده و باعث حفظ جان بیگناهان شود.
نظرات شما عزیزان:
|